-
تو خودت بودی چیکار می کردی؟!
سهشنبه 12 دیماه سال 1385 21:47
عاشق واقعی کسی است که : معشوق خود را آزاد میگذارد تا خودش باشد، در عشق اجباری نیست ، عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن ! برای آنکه کسی یا چیزی را بدست آوری : رهایش کن.... من که آزادت گذاشتم.... تو خودت بودی چیکار می کردی؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 دیماه سال 1385 20:22
-
تنهایی
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 22:59
امروز تو یه وبلاگ خوندم " من تو را دوست می دارم. تو دیگری را..... دیگری مرا..... و همه ما تنهاییم" راست میگه انگاری !!!! هیچ وقت به اندازه ی امروز احساس تنهای نکردم... هیچ وقت!!! همیشه حتی تو بدترین شرایط یکی سنگ صبورم بود اما امروز سنگ صبورمم دیگه دوست نداشت صدامو بشنوه.... چقدر این آهنگ ابی و امروز گوش کردم نمی...
-
دلم گرفته
دوشنبه 4 دیماه سال 1385 16:22
دلم گرفته به اندازه ی وسعت تمام دلتنگی های عالم.....
-
دلم برات تنگ شده !!!
دوشنبه 27 آذرماه سال 1385 14:00
کس نداند راز دل تنگم را کاش بود همنفسی، آنکه دریابد مرا حال، بی جان و بی جانان، آواره ی کوهم و دشتستان نامه های غوطه ور در باد کاش کسی می شنید سکوت سخت این فریاد (من!)
-
دوستت دارم
جمعه 24 آذرماه سال 1385 19:19
همه چیز از یه شوخی شروع شد تا امروز تو جدی ترین موضوع زندگیم باشی.... پاداش کدام ثوابی تو؟! تشکر کدام نگاه؟ هرکه هستی، هرچه هستی هرکجا و با هرکه باشی " باش تا بهتر و بهتر باشم باش تا از این همه سر باشم " ( من!)
-
چگونه؟!؟!
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 23:53
سالهاست شاهد دوست داشتنشان هستم شاید بیست و اندی و آنان که دوستم دارند تا سر حد مرگ، نبودنم، آرزویشان است دوست داشتنت را چگونه به سخره نگیرم ؟! (من!)
-
چمنزار سبز چشمات
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 19:35
چمنزار سبز چشمات زیر سایه سار عشقت در چمنزار سبز چشمات مستم از هوای دوست داشتن " دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امید محال" ( من! )